نابرابری درآمدی مشکل نیست

ساخت وبلاگ

اختلافات در حال کاهش است زیرا میلیون ها نفر در هر ماه از فقر برداشته می شوند.

سه شنبه ، 20 فوریه 2018 4 دقیقه خوانده شده توسط:

Image

نابرابری درآمدی مشکل نیست

استاد قدیمی ==

اگر در دهه گذشته به بحث و گفتگوهای اقتصادی توجه کرده اید ، ممکن است متوجه بحث های زیادی در مورد نابرابری اقتصادی شده باشید. این یک موضوع داغ است و چندین نفر بر این باورند که کاهش فقر نیاز به کاهش قابل توجهی در نابرابری دارد. به عنوان مثال ، توماس پیکتی ، اقتصاددان فرانسوی که سرمایه کتابش در قرن بیست و یکم به پرفروش تبدیل شد ، تمایز بین نابرابری درآمد و فقر را درک می کند ، اما گاهی اوقات از اصطلاحات به صورت متناوب استفاده می کند ، گویی که یک لزوماً دیگری را می سازد. اما نابرابری درآمد و ثروت می تواند بالا بماند یا حتی در حالی که فقر در حال کاهش است ، افزایش یابد.

برای درک نابرابری اقتصادی ، باید چند سؤال بپرسیم. اول ، آیا انواع خوبی از نابرابری اقتصادی و انواع بد وجود دارد؟دوم ، آیا این ایده خوبی است ، همانطور که بسیاری از سیاست گذاران و حتی برخی از اقتصاددانان اصرار دارند ، با مالیات بر کسانی که در صدر جدول قرار دارند ، نابرابری را کاهش دهند؟سوم ، آیا فقر در حال افزایش است؟چهارم آیا نابرابری اقتصادی در حال افزایش است؟

برای پاسخ به سؤال اول ، بگذارید دو چهره تاریخی تاریخ آمریکا در قرن بیستم را در نظر بگیریم. اولین نفر در اواخر دهه 1940 به برجسته شد ، هنگامی که او یک اره برقی یک نفره را اختراع کرد و بیش از 100000 از آنها را با قیمتی فروخت که او را کاملاً ثروتمند کرد. که کمی به نابرابری ثروت افزود. اما اگرچه شکاف ثروت بین این مرد ، مخترع رابرت مک کالوچ ، و مشتریانش بالاتر از گذشته بود ، اما مشتریان محصولی را که ارزش آنها را داشتند ، دریافت کردند که زندگی آنها را آسان تر می کرد. از نظر اقتصاددانان ، ثروت این مشتریان اندکی افزایش یافت. آیا این افزایش نابرابری ثروت یک مشکل است؟وقتی این سؤال را از دانشجویان پرسیدم ، اکثریت قریب به اتفاق می گویند نه - و من موافقم.

حالا بیایید رقم دوم را در نظر بگیریم. در اوایل دهه 1940 ، به عنوان یک کنگره از تگزاس ، این مرد هنگامی که یکی از اعضای ارشد مجلس نمایندگان در تلاش بود تا آن را قطع کند ، از بودجه کمیسیون ارتباطات فدرال دفاع کرد. بنابراین FCC به او لطف کرد. یکی از مقامات FCC پیشنهاد کرد که این سیاستمدار همسرش درخواست مجوز یک ایستگاه رادیویی در بازار تحت نظارت آستین کند. او این کار را کرد و طی چند هفته ، FCC اجازه خرید مجوز از صاحبان فعلی را صادر کرد. وی سپس درخواست مجوز برای افزایش زمان کار خود را از ساعت های روز فقط به 24 ساعت در روز و در بخش بسیار بهتری از طیف AM-و FCC اجازه داد که ظرف چند هفته مجوز خود را صادر کند. این کمیسیون همچنین مانع از ورود رقبا به بازار آستین شد.

این حرکات باعث شد لیندون جانسون و همسرش بسیار ثروتمند باشند. هنگامی که وی در سال 1964 به ریاست جمهوری رسید ، ایستگاه رادیویی بیش از نیمی از ارزش خالص 14 میلیون دلاری خود را به خود اختصاص داد. این افزایش در ثروت وی اندکی به نابرابری ثروت افزود. اما مشتریان در بازار آستین به دلیل محدودیت های FCC در ایستگاه های رادیویی بیشتر ، کمی کمتر از این که ایستگاه های بیشتری مجاز بودند ، کمی خوب بودند. وقتی این داستان را به مخاطبان کالج می گویم و از آنها می پرسم که آیا فکر می کنند تفاوت مهمی بین روشهای مک کالوچ و جانسون برای افزایش نابرابری ثروت وجود دارد ، تقریباً همه آنها انجام می دهند ، و کمتر کسی از راه دوم دفاع می کند.

این چگونه با نابرابری ثروت ارتباط دارد؟در هر سال ، فقط یک مخترع یا مبتکر وجود ندارد. هزاران نفر وجود دارد. بنابراین موفقیت هرکدام نابرابری ثروت را کمی افزایش می دهد ، اما همچنین بهزیستی ده ها میلیون نفر را که ثروتمندتر هستند ، بهبود می بخشد. همچنین ، با ورود سایر رقبا وارد بازار و رقابت با مبتکر ، قیمت ها را پایین می آورند و مصرف کنندگان را حتی بهتر می کنند. در واقع ، ویلیام دی نوردوهوس ، اقتصاددان دانشگاه ییل تخمین زده است که تنها 2. 2 درصد از سود حاصل از نوآوری توسط مبتکران اسیر می شود. بیشتر بقیه به مصرف کنندگان می رود.

به طور خلاصه ، در واقع بین نابرابری اقتصادی خوب و بد تفاوت وجود دارد. نوآوری کارآفرینی که زندگی مصرف کنندگان را بهبود می بخشد خوب است. استفاده از کشش سیاسی برای انتقال ثروت بد است.

مثال دیگری را در نظر بگیرید - دو نفر از ثروتمندترین مردم جهان بیل گیتس و کارلوس اسلیم هستند. گیتس با شروع و ساخت مایکروسافت ، که محصول اصلی آن ، یک سیستم عامل برای رایانه های شخصی است ، زندگی را برای بقیه ما بهتر کرد. آیا اگر بیل گیتس وجود نداشته باشد ، یک رایانه شخصی با عملکرد خوب خواهید داشت؟آره. اما وجود او و تفکر واضح او در اوایل حداقل یک سال انقلاب رایانه شخصی را تسریع کرد. این ممکن است خیلی زیاد به نظر نرسد ، اما هر سود حاصل از مصرف کنندگان از هر مرحله از انقلاب PC یک سال قبل به دلیل بیل گیتس اتفاق افتاد. بیش از 40 سال ، این به ارزش تریلیون دلار برای مصرف کنندگان است. ارزش بازار مایکروسافت در حال حاضر فقط 700 میلیارد دلار خجالتی است. فرض کنید که مایکروسافت در گرفتن ارزش مصرف کننده بسیار بهتر از سایر مبتکران بود و به جای 2. 2 درصد معمول ، 10 درصد از ارزش ایجاد شده را کاملاً ضبط کرد. این بدان معناست که در طی چهل سال تقریباً 7 تریلیون دلار ارزش برای مصرف کنندگان ایجاد کرده است.

کارلوس اسلیم چند میلیاردر مکزیکی در حال حاضر هفتمین ثروتمندترین مرد جهان است. او به روشی که لیندون جانسون ثروتمند شد ثروتمند شد. دولت مکزیک به او انحصار ارتباطات از راه دور در مکزیک را به وی داد و او از آن برای هزینه های بالا برای تماس های تلفنی استفاده می کند. SLIM به وضوح نابرابری درآمدی را به گونه ای تشدید می کند که دیگران را فقیرتر می کند.

توماس پیکتی اعتراف می کند که مهم است که چگونه شخص ثروتمند می شود و بسیاری از افراد ثروتمند پول خود را به طور مشروعیت کسب کرده اند. اما وقتی صحبت از سیاست می شود ، او این تمایز مهم را فراموش می کند. او از "مالیات جهانی سرمایه" سالانه با نرخ هایی که با ثروت افزایش می یابد ، حمایت می کند. او می نویسد: "ممکن است تصور کند ،" نرخ 0 درصد برای دارایی های خالص زیر 1 میلیون یورو ، 1 درصد بین 1 میلیون تا 5 میلیون و 2 درصد بالاتر از 5 میلیون. "وی می افزاید: "ممکن است کسی" 5 یا 10 درصد از دارایی های بالاتر از 1 میلیارد یورو "مالیات سالانه سفت و سخت را ترجیح دهد.

اما چنین سیاستی بین کسانی که ثروت خود را صادقانه و به روشی که در نهایت به رفاه اجتماعی و کسانی که از طریق قدرت دولت ثروتمند شده اند ، تبعیض قائل نمی شود. در اینجا پاسخ پیکتی به این نکته آمده است: "در هر صورت ، دادگاه ها نمی توانند هر مورد از دستاوردهای بد یا ثروت غیرقانونی را حل کنند. مالیات بر سرمایه می تواند ابزاری کمرنگ تر و سیستماتیک تر برای مقابله با این سؤال باشد. "

جمله آخر پیکتی برعکس حقیقت است. مالیات بر سرمایه ، مهم نیست که این سرمایه به طور قانونی یا غیرقانونی به دست آمده باشد ، فوق العاده بی پروا است. این فقط سیستماتیک است به این معنا که به طور منظم ثروت را از همه ثروتمندان می گیرد. من با پیکتی موافقم که دادگاه ها معمولاً روش ایده آل برای حل مسئله دستاوردهای بد اخلاق نیستند: بخش اعظم آنچه دولت برای تولید آن دستاوردها انجام می دهد قانونی است ، اما از نظر اخلاقی سوال برانگیز است. بهترین راه برای جلوگیری از دستاوردهای بد اخلاق ، از بین بردن قدرت دولت برای اعطای آنها است. اگر دولت مکزیک قدرت ایجاد انحصار ارتباطات از راه دور را نداشت ، به عنوان مثال ، ثروت Slim بسیار باریک تر خواهد بود.

این مسئله ما را به سؤال دوم می رساند: آیا این ایده خوبی است که با مالیات بیشتر با افراد در انتهای بالا ، نابرابری را کاهش دهیم؟اگر چیزی از اقتصاد اساسی وجود داشته باشد ، این انگیزه ها بر رفتار تأثیر می گذارد. مالیات بالا یا ثروت به شدت مالیات می دهد و افراد کمتری در تلاش برای درآمد زیاد و ثروتمند شدن خواهید داشت. علاوه بر این ، حتی اگر اثر تشویقی اندک باشد ، مالیات زیاد برای افراد بسیار مولد ثروت را از دست خود می گیرد ، جایی که از بخش اعظم آن برای تأمین مالی نوآوری و بهره وری طرفدار مصرف کننده بیشتر استفاده می شد و آن را در دست دولت قرار می دهد. بوروکراسی. این انتقال ساده ثروت ، مستقل از تأثیر مشوق ها ، جامعه را بدتر می کند.

سوم ، آیا فقر در حال افزایش است؟نه. در حقیقت ، آنچه اقتصاددانان فقر شدید می نامند - زندگی با درآمد کمتر از 1. 90 دلار در روز - طی 3 دهه گذشته به طرز چشمگیری افتاده است. برای اولین بار در تاریخ جهان ، کمتر از یک میلیارد نفر در فقر شدید زندگی می کنند.

این بسیار جالب تر است که به یاد داشته باشید که جمعیت جهان ، با 7. 6 میلیارد نفر ، در همه زمانها قرار دارند. چرا این اتفاق افتاده است؟به دلیل افزایش تجارت بین المللی و رشد اقتصادی - که برخی از افراد را بسیار ثروتمند کرده است ، در حالی که بیش از یک میلیارد نفر دیگر نیز از بی دقتی فلج کننده خارج می شوند. استدلال مبنی بر اینکه نابرابری اقتصادی به نوعی فقر را تشدید می کند ، بسیار جالب است.

سرانجام ، آیا نابرابری اقتصادی در حال افزایش است یا در حال کاهش است؟راه اشتباه برای پاسخ به این سؤال ، مقایسه ثروت میلیاردرها با ثروت فقیرترین مردم روی زمین است. روش صحیح محاسبه چیزی به نام ضریب جینی است. این ضریب ، که می تواند از 0 تا 1 متغیر باشد ، نابرابری درآمد را اندازه گیری می کند. با برابری کل درآمد ، جینی 0 خواهد بود. با نابرابری کامل ، که به معنای یک شخص با درآمد جهان است ، جینی 1 خواهد بود ، بنابراین چه اتفاقی برای ضریب جینی افتاده است؟اقتصاددانان Tomas Hellebrandt و Paolo Mauro در یک مطالعه 2015 برای موسسه اقتصاد بین المللی پترسون گزارش دادند. آنها دریافتند که بین سالهای 2003 تا 2013 ، ضریب جهانی جینی از 0. 69 به 0. 65 کاهش یافته است که نشانگر کاهش نابرابری درآمد است. علاوه بر این ، این دو اقتصاددان پیش بینی می کنند که تا سال 2035 ، نابرابری درآمد بیشتر کاهش می یابد و ضریب جینی به 0. 61 کاهش می یابد. دلیل این امر این نیست که افراد با درآمد بالاتر بدتر عمل می کنند بلکه افراد کم درآمد در برخی از فقیرترین کشورها مانند هند و چین به دلیل رشد اقتصادی بسیار بهتر عمل می کنند.

اگر مشکلی که ما به آن اهمیت می دهیم فقر است ، پس تماس های مالیات ثروتمندان و کاهش نابرابری درآمدی گمراه می شود. درعوض ، ما باید از سیاست هایی که منجر به رشد اقتصادی بالاتر می شود ، تشویق کنیم. یک اقدام مهم دیگر افزایش مهاجرت است. اجازه مهاجرت بیشتر به ایالات متحده این امکان را به مردم می دهد تا از مشاغل کم تولید در کشورهای فقیر به مشاغل تولیدی بالاتر در آمریکا منتقل شوند. این امر به طرز چشمگیری باعث بهبود وضعیت فقرا می شود و در عین حال بهبود می یابد ، اما با حاشیه کوچکتر ، رفاه ثروتمندان. پیکتی ، به خاطر تمام تقصیرهایش ، انگشت خود را در مورد نحوه انجام این کار قرار داد. وی نوشت: "یک شکل به ظاهر مسالمت آمیز تر از توزیع مجدد و تنظیم نابرابری ثروت جهانی ، مهاجرت است. به جای جابجایی سرمایه ، که انواع مختلفی از مشکلات را ایجاد می کند ، گاهی اوقات ساده تر است که اجازه کار را به مکانهایی که دستمزدها بالاتر هستند منتقل کنند. "

اخبار رمز ارزها...
ما را در سایت اخبار رمز ارزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : منیژه سلیمی بازدید : 33 تاريخ : شنبه 13 خرداد 1402 ساعت: 1:24